فارسی یک دو سه
ایران: ۱۰:۰۸ صبح
سه‌شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳

لطفا واژه مورد نظرتان را به انگلیسی یا فارسی تایپ کنید و کلید جستجو را بزنید   
Farsi123
      
    
                    کلیدهای تلفظ      حالات دستوری
tone
tone  (tōn)
toned, ton¯ing
شنیدن تلفظ
۱- آهنگ، نغمه، آوا، رنگ، نوا
the sweet tone of a flute
آوای شیرین نی‌لبک

۲- صدا، صوت
he spoke in a low tone
با صدای کوتاه حرف می‌زد.

۳- لحن، تن صدا
he spoke in an angry tone
با لحن خشم آمیزی حرف زد.
a conciliatory tone
لحن آشتی‌آمیز

۴- رنگ، رنگ مایه، ته رنگ،- رنگ، لون، جلوه‌ی رنگ
the soft tones of the old marble
الوان ملایم مرمر قدیمی
a bright tone of blue
آبی روشن
the gray walls took on a greenish tone
دیوارهای خاکستری دارای جلوه‌ی سبز رنگ شدند.
two tones of green: light green and dark green
دو رنگ سبز: سبز کم‌رنگ و سبز پررنگ

۵- نرمش، کشسانی، کش‌پذیری، خاصیت ارتجاعی
rubber that has lost its tone
لاستیک که کش‌پذیری خود را از دست داده است

۶- سبک، ویژگی، چگونگی، وضع، وضعیت، روح، جو، حال و هوا
the cultural tone of the city
ویژگی فرهنگی شهر
paintings that lent the room tone
نقاشی‌هایی که به اتاق روح می‌دادند

۷- (زبان شناسی) نواخت ۸- (نقاشی) سایه روشن ۹- (عضلات)
کشیدگی طبیعی (رجوع شود به: tonus)، کشمندی ۱۰- پرده، مایه، نت
۱۱- (صدای انسان) دانگ، جوهر ۱۲- طنین ۱۳- (معمولا با: down)
ملایم کردن یا شدن، تعدیل کردن یا شدن
old age toned down his hot temper
پیری خلق آتشین او را ملایم کرد.
some of these critical sentences must be toned down a bit
برخی از این جمله‌های انتقاد آمیز باید کمی تعدیل بشوند.

۱۴- سرحال آوردن، نیرومند کردن، تقویت کردن، قوی کردن
exercise toned his muscles
ورزش عضلات او را نیرومند کرد.
after the swim, I felt toned up
پس از شنا احساس کردم که سرحال هستم.

۱۵- نیرومند شدن ۱۶- نورمایه ۱۷- (دستگاه ضبط صدای تلفن و
غیره) زنگ، تک زنگ، نوازه
please leave your message after the tone
لطفا پس از تک‌زنگ پیام خود را بگویید.

۱۸- هماهنگی داشتن، همساز بودن، جور بودن، خوردن (به)
the carpet tones with the furniture
فرش به مبلمان می‌خورد.
● bring down the tone of something
از کیفیت چیزی کاستن
● set the tone for something
جو یا کیفیت چیزی را تعیین کردن، آهنگ چیزی را معین کردن
● tone down
۱- از شدت (چیزی) کاستن، ملایم کردن ۲- ملایم شدن، تعدیل شدن
۳- (رنگ و غیره) روشن‌تر کردن یا شدن، کمرنگ شدن یا کردن
● tone up
۱- برشدت (چیزی) افزودن ۲- (رنگ و غیره) تیره‌تر کردن یا شدن،
پررنگ کردن یا شدن
tone¯less, adj. tone¯lessly, adv. tone¯less.ness, n. ton¯er, n.



contact@farsi123.com

© 2004-2020 Farsi123
Version 7.3 DreamHost PHP 8.1