فارسی یک دو سه
ایران: ۴:۴۱ صبح
پنج‌شنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳

لطفا واژه مورد نظرتان را به انگلیسی یا فارسی تایپ کنید و کلید جستجو را بزنید   
Farsi123
      
    
                    کلیدهای تلفظ      حالات دستوری
spir|it
spirit  (spir¯it)

شنیدن تلفظ
۱- جان (در برابر جسم: body)
God breathed spirit into clay
خداوند در گل جان دمید.

۲- روح، روان، دم، فروهر، لاهوت
the spirit of God is my guide
روح خداوند راهنمای من است.
O, God, into thy hands I commit my spirit
خداوندا، روح خود را به تو می‌سپارم.

۳- رجوع شود به: ۴ soul- ذهن ۵- روحیه، حال، دل و دماغ
today, he is in good spirits
امروز سرحال است.
today, I am in bad spirits
امروز دل ودماغ ندارم.
he is full of spirits
خیلی شنگول است.

۶- شوق، شور، دلخواهی، دلبستگی، تعصب
school spirit
دلبستگی به مدرسه‌ی خود

۷- منظور واقعی، جان کلام، معنی اصلی
the spirit of the law as opposed to the letter of the law
منظور واقعی قانون در مقابل متن قانون

۸- روح خبیث، شبح، جن، پری ۹- (مردگان) روح (ghost هم
می‌گویند) ۱۰- شخص، فرد
the brave spirits who defended this country
اشخاص شجاعی که از این کشور دفاع کردند

۱۱- (مجازی - زمان یا جنبش یا مکتب و غیره) روح، خمیره،
جوهر، ذات، ماهیت
the spirits of Renaissance
جوهر رنسانس
the spirit of that age
ذات آن دوران

۱۲- رجوع شود به: ۱۳ Holy Ghost- (معمولا جمع) مشروب الکلی
قوی (مانند ویسکی و جین)
taxable distilled spirits
نوشابه‌های تقطیر شده و مالیات بردار

۱۴- (علم کیمیا) هر یک از عناصر اربعه: گوگرد یا جیوه یا نمک
آمونیاک یا زرنیخ زرد ۱۵- (شیمی) هر آبگونه‌ی حاصل شده از
تقطیر، چکیده
spirits of turpentine
چکیده‌ی ترپانتین
wood spirit
چکیده‌ی چوب

۱۶- الکل، الکلی، الکل‌سوز
spirit lamp
چراغ الکل‌سوز

۱۷- روحی، معنوی، وابسته به روح، فروهری، لاهوتی ۱۸- جان
بخشیدن، روح دمیدن، زنده کردن ۱۹- روح تازه دادن، سر زنده
کردن، روحیه را تقویت کردن
the speech spirited up his followers
سخنرانی روحیه پیروانش را تقویت کرد.

۲۰- (به سرعت یا مخفیانه یا به طور اسرارآمیز) بردن یا رفتن،
فراری دادن یا کردن، قاچاقی بردن یا آوردن
his friends spirited him out of the country
دوستانش او را مخفیانه از کشور بردند.
those two spirited goods out of the store room
آن دو قاچاقی کالا از انبار خارج می‌کردند.
● in spirit
روحا، فکرا
I shall be with you in spirit
روحا همراه شما خواهم بود.
● in (or with) the spirit of ...
با روح ...، با نیت ...
with the spirit of cooperation
با روح همکاری
● out of spirits
مغموم، غمگین، گرفته، بی‌دل و دماغ
● the Spirit
روح‌القدس



contact@farsi123.com

© 2004-2020 Farsi123
Version 7.3 DreamHost PHP 8.1