۱- ماز، پیچراهه، پیچراه
Daedalus constructed a large labyrinth in Crete
ددالوس یک پیچراه بزرگ در جزیرهی کرت ساخت.
in a psychological test the mice were taught to find their way through a labyrinth
در یک آزمون روانشناسی به موشها یاد دادند که راه خود را در یک
پیچراه پیدا کنند.
۲- (کالبد شناسی) گوش درونی، گوش داخلی، پیچال ۳- (مجازی)
هر چیز پیچاپیچدار، مارپیچ، شکنج، گیجکننده، کلاف سر در گم، مخمصه
the area is surrounded by a labyrinth of swamps and rivers
آن ناحیه توسط مازی از مرداب و رودخانه احاطه شده است.
he was lost in a labyrinth of despair
او در پیچراههی یاس و نومیدی گم شده بود.
|